تحلیل های متفاوتی از این فیلم مفهومی ارائه شده است؛ اقتصاددانان با بررسی مسئله مالکیت و ریشه های اقتصادی در مشکلات جوامع آن را تحلیل می کنند. سئوال آنجاست که اگر کسی برای اولین بار جعبه را شکار کرده است، آیا مالک آن است یا ملکیت جعبه موسیقی از آنجایی که به سرنوشت همه بستگی دارد، ملکی عمومی است؟ از سویی دیگر، سیاستمداران و جامعه شناسان، جعبه را نماد دستاوردی اجتماعی(مانند یک انقلاب یا یک فرهنگ صحیح) می دانند. سوء استفاده بعضی اهالی از این دستاورد همگانی باعث زوال آن و مرگ بسیاری از انسان ها می شود. در ادامه فرد یا افرادی با سوءاستفاده از این دستاورد عمومی آن را به مالکیت خصوصی خود در می آورند و سرنوشت خود و آن مفهوم ارزشمند را به یکدیگر گره می زنند که باعث متلاشی شدن جامعه میشود. همچنین پژوهشگران دینی(خصوصا متفکران کلام مسیحی)، معتقدند که سیبی که حضرت آدم و حوا را به زمین آورد، سیب معرفت بود. انسان ها با کسب دانش و معرفت(میوه ممنوعه) از بهشت برین که همان تعادل ابدی بود خارج شده و به نزاع بین خودشان که جهنم واقعی است، وارد شده اند. جعبه موسیقی از نظر آنان نماد معرفت و دستاوردهای آن است. موسیقی همان تکنولوژی است که حاصل فرایند علم و انسان ها است و باعث لذت آنها می شود. همچنین پشت لباس هر یک از ساکنان
پنجگانه این صفحه عددی نگاشته شده است که می تواند نماد قاره های مختلف کره زمین باشد. اما خودخواهی و سلطه طلبی بر سر تصاحب بیشتر این تکنولوژی باعث از بین رفتن نسل بشر می شود، تا جایی که هیچ کس نمی تواند از آن استفاده صحیح را انجام دهد.
احتمالا ذهن خلاق و متفکر کارگردانان این فیلم به چندی از این تحلیل ها(که ممکن است بیشتر نیز باشند) التفات داشته است. اما نبوغ یک هنرمند به نحوی است که هر یک از مخاطبان خود را به نوعی درگیر موضوع کند. گویا بازگشت انسان ها به ذات صلح طلب و آرامش ابدی آنها از دغدغه های سازندگان این محصول فرهنگی بوده است